آموزش درست نويسي2
قواعد نشانهگذاري
«نقطه گذاري» يا «سجاوندي» عبارت است از به كار بردن علامتها و نشانههايي كه خواندن و در نتيجه فهم درست مطالب را آسان و به رفع پارهاي ابهامها از جمله ابهامهايي كه ناشي از عدم انعكاس عناصر گفتاري در نوشته است. كمك ميكند.
استفاده از اين نشانهها در زبان فارسي سابقهي چنداني ندارد و از دو قرن پيش معمول شده است. بديهي است در استفاده از اين علايم و نشانهها بايد از افراط و تفريط پرهيز كرد و با توجه به جملهبندي و ساختمان زبان فارسي آنها را به كار گرفت.
نشانههاي معمول در زبان فارسي از اين قرار است:
1- نقطه (0)
موارد استفاده از نقطه:
الف – در پايان جملههاي كامل خبري يا برخي جملههاي انشايي. مثال:
- فردوسي بزرگترين حماسهسراي ملي ايران است.
ب- پس از هر حرفي كه به صورت نشانهي اختصاري به كار رفته باشد. مثال:
- ارسطو متوفي به سال 322 ق.م. (قبل از ميلاد مسيح)
- م. سرشك (محمدرضا شفيعي كدكني)
چنين است در نشانههاي اختصاري براي كلمههاي خارجي:
- پست و تلگراف و تلفن P.T.T.
يادآوري: هرگاه دو جمله كامل با «واو» به يك ديگر عطف گردد، نقطه در پايان جملهي دوم گذاشته ميشود. مثال:
- دلم گرفته بود و هيچ چيز مرا نميتوانست از هجوم خاطرههاي آزاردهنده برهاند.
2- ويرگول (كاما) يا درنگ نما (،)
ويرگول نشانهي توقف يا درنگ كوتاهي است كه در موارد زير به كار ميرود:
الف – ميان عبارتها يا جملههاي غيرمستقلي كه در مجموع، يك جملهي كامل را تشكيل ميدهد. مثال:
- هركه آن كند كه نبايد، آن بيند كه نشايد.
ب – ان جا كه كلمه يا عبارتي به عنوان توضيح، عطف بيان يا بدل در ضمن جمله يا عبارتي ديگر آورده ميشود. مثال:
- ناصرخسرو، شاعر آزادهي خراساني، اشعار زهد و پند بسيار گفته است.
پ- آن جا كه در مورد چند كلمه اسناد واحدي داده ميشود. مثال:
-آب،غذاو مسكن از لوازم اوليه ي حيات محسوب مي شود.
ت- بين دو كلمه كه احتمال ميرود خواننده به اشتباه آنها را با كسرهي اضافه بخواند، مثال:
- از پشت تپهها و بيابان خاطرات، تو در راه خيال من هستي، تنها، تو، تو.
ث- براي جداكردن اجزاي مختلف نشاني شخص يا مرجع و مأخذ يك نوشته، مثال:
- مشهد، خيابان بزرگمهر، كوچهي ياسمن، شماره 127
- امام محمد غزالي، كيمياي سعادت، تصحيح حسين خديو جم، مركز انتشارات علمي و فرهنگي، تهران 1362، ج 1 ص 25.
3- نقطه – ويرگول (؛)
نقطه – ويرگول، علامت وقف يا درنگي است بيشتر از ويرگول و كمتر از نقطه كه در موارد زير به كار ميرود:
الف- براي جدا كردن عبارتهاي مختلف يك جملهي طولاني كه به ظاهر مستقل اما در معني به يك ديگر مربوط است. مثال:
- دوست واقعي آن است كه يار شاطر باشد؛ نه بار خاطر.
ب – معمولاً در جملههاي تفسيري و توضيحي يا پيش از كلمههايي از نوع «مثلاً»، «زيرا»، «يعني»، «به عبارت ديگر» و ... «نقطه – ويرگول» و بعد از آنها «ويرگول» گذاشته ميشود، مثال:
- عمل هر فردي در گرو نيت اوست؛ اٍنَْمَا الاَعمالَ بِالنّيّات
- و نامهاي بدو نوشت؛ نامهاي پر درد با بسيار وعده و وعيد.
پ- هنگام برشمردن و تفكيك اجزاي مختلف وابسته به يك حكم كلي. مثال:
- مثنوي معنوي (6 دفتر، تصحيح نيكلسون)؛ كليات شمس يا ديوان كبير (10 جلد، تصحيح فروزانفر)؛ فيه مافيه (تصحيح فروزانفر، بنگاه ترجمه و نشر كتاب)؛ و ....
4- دو نقطه (: )
موارد استفاده از اين علامت به شرح زير است:
الف – قبل از نقل قول، مثال:
- حكيمي را گفتند: عالم بي عمل به چه ماند؟ گفت: به زنبور بيعسل.
ب – قبل از تفصيل حكمي كه به اجمال بدان اشاره شده است. مثال:
- در آن سال تحولي بزرگ در مملكت روي داد: سلطنت سقوط كرد و انقلاب پيروز شد و كار انتظامي بالا گرفت.
پ- هنگام برشمردن يا بيان اجزاي يك امر كلي، مثال:
- كتابهايي كه در اين مؤسسه چاپ ميشود، عبارت است از: كتابهاي علمي، اخلاقي، متون ادبي و فرهنگي و ...
ت – هنگام معني كردن كلمهها، مثال:
- صُداع: دردسر، موجب زحمت
5- علامت نقل قول يا گيومه («....»)
اين علامت براي نشان دادن ابتدا و انتهاي قول مستقيم يا مطلبي است كه عيناً از كسي يا جايي نقل ميشود. همچنين است براي برجسته كردن كلمه يا اصطلاحي ويژه.
موارد استفاده از اين علامت به شرح زير است:
الف – وقتي بخواهيم عين سخن يا نوشتهي كسي ديگر را بياوريم، مثال:
- سعدي ميگويد: «همه كس را عقل خود به كمال نمايد و فرزند خود به جمال»
يادآوري 1: هرگاه مطلب نقل شده دراز و شامل چند بند (پاراگراف) باشد، علامت نقل قول در آغاز هر بند و فقط در پايان بند آخر قرار ميگيرد.
يادآوري 2: هرگاه نقل قولي در ضمن نقل قولي ديگر بيايد، آن را ميان علامت نقل قول فرد (,.....، ) قرار ميدهيم، در حالي كه اصل نقل قول با گيومه زوج («....» ) مشخص ميشود. مثال:
گفت: «در جايي خواندهام كه: , يا خاموش باش، يا حرفي بزن كه از خاموشي بهتر باشد.»
ب- در آغاز و انجام كلمهها و اصطلاحهاي تازه يا جعلي يا عاميانه يا كلمههايي كه مورد تأكيد قرار ميگيرد. مثال:
- كلمهي «كولتور» فرنگي را در فارسي معادل «فرهنگ» گرفتهاند.
پ- هنگام ذكر عنوان مقالهها و رسالهها و اشعار و روزنامهها و آثار هنري و فصلها و بخشهاي يك كتاب. مثال:
- باب اول بوستان سعدي، « در عدل و تدبير و رأي» است.
يادآوري: عبارت نقل شده در داخل علامت نقل قول، نشانههاي نقطهگذاري خود را حفظ ميكند و علامت پاياني اگر مربوط به جمله يا عبارت نقل شده باشد، در داخل نشانهي نقل قول ميآيد، مانند:
- پيشينيان گفتهاند: «هركه در كارتر است بر كارتر است و هر كه بيكارتر است بيكارهتر.» اما امروز....
6- علامت تعجب (!)
اين علامت تنها نشانهي تعجب نيست بلكه در پايان جملههايي به كار ميرود كه مبين يكي از حالات شديد نفساني و عاطفي است. از قبيل تعجب، تأكيد، اخطار، تحسين، تحقير، تنفر، ترخم، استهزا، شك و ترديد، امر و نهي، انكار، تهديد، حسرت، آرزو، درد و الم، دعا، ندا، خطاب و ...؛ مثال:
- عجب آدم دورو و ده رنگي است! - دريغ است ايران كه ويران شود!
- آهسته! - بسيار خوب!
- خدا لعنتش كند!
7- علامت سوال (؟)
موارد استعمال اين علامت به شرح زير است:
الف – در پايان جملههاي پرسشي مستقيم. مثال:
- كتابتان را كه به امانت گرفته بودند، آوردند؟
يادآوري: در پايان جملههاي پرسشي غيرمستقيم، نقطه به كار ميرود، مثال:
- هر آيهاي كه از طرف خدا نازل ميشد، پيغمبر اكرم پيام و معني آن را در مييافت و ميدانست كه چرا و به چه سبب آمده است.
ب- گاه براي نشان دادن مفهوم ترديد يا ريشخند و استهزا، علامت استفهام داخل پرانتز (؟) ميآيد و با تأكيد خوانده ميشود. مثال:
- تاريخ وفات سنايي غزنوي را سال 525 (؟) نوشتهاند.
- برخي از خبرگزاريها اعلام كردند كه در افغانستان عدالت اجتماعي (؟) برقرار شده است.
يادآوري1: هرگاه جمله به صورت استفهام انكاري (تأكيد در نفي) آمده باشد، علامت سوال نميخواهد و به جاي آن علامت تعجب به كار ميرود.
- نه اين است كه جزاي نيكي نيكي و جزاي بدي بدي است!
يادآوري 2: هرگاه جملهي سوالي جنبهي خواهش يا تقاضاي مؤدبانه داشته باشد، به جاي علامت پرسش نشانهي تعجب آورده ميشود، مثال:
- ممكن است خواهش كنم دست از سر من برداريد!
پ- علامت سؤال گاهي در پايان عنوان كتاب يا مقاله و مطلبي قرار ميگيرد كه خود در ضم جملهاي ديگر ميآيد. مثال:
- «چه بايد كرد؟» عنوان كتابي است از دكتر علي شريعتي.
ت – بعد از هر كلمه يا عبارتي كه جاي جملهي استفهامي مستقيم را بگيرد. مثال:
- كدام را ميپسندي؟ جنگ يا صلح؟
ث- پس از فيدهاي استفهام كه خود در حكم يك جملهي پرسشي كامل است. مثال:
چرا؟ چه گونه؟ چه طور؟ كجا؟، كي؟ و ...
يادآوري: بعضيها علامت سوال را به جاي علامت تعجب به كار ميبرند كه صحيح نيست و برخي نيز براي نشان دادن تعجب بيش از حد دو يا چند علامت سوال را پشت سر هم ميآورند كه آن هم وجهي ندارد.
8- پرانتز يا دو هلال ( )
اين علامت گاهي براي نشان عبارتهاي توضيحي به كار ميرود. مثال:
- ناصر خسرو قبادياني (481 – 394 هـ. ق) يك عمر در مبارزه و تبعيد گذراند.
- مجنون و ليلي (يكي از مثنويهاي هفت اورنگ جامي) به تقليد از ليلي و مجنون نظامي سروده شده است.
در مورد تاريخ زندگاني افراد، ابتدا از سمت چپ تاريخ تولد و پس از خط فاصله، سال وفات ميآيد.
يادآوري: از به كار بردن دو پرانتز متوالي جز در فرمولهاي رياضي بايد خودداري كرد.
9- كروشه يا قلاب[ ]
اين علامت در موارد زير به كار ميرود:
الف- در تصحيح متون كهن، الحاق احتمالي كه از نسخه بدلها يا از طرف مصحح افزوده ميشود، در داخل قلاب قرار ميگيرد. مثال:
- [ش]ــنيدن رعد اندر خواب اگر بي ابر [باشد دلا]لت كند بر فتنه و خوف و ظلم (التحبير في علم التعبير، ص 85).
- و استادم – رحمه الله عليه – [بونصر مشكان] به هرات چون دل شكستهاي همي بود (تاريخ بيهقي، ص 174).
ب- در نمايشنامهها، دستورات اجرايي داخل قلاب گذاشته ميشود. مثال:
- حسن [با قيافهاي عصباني]: من حاضرم جانم را بر سر اين كار بگذارم. [دستش را روي دلش ميگذارد و آهي ميكشد.]
10- تيره يا خط فاصله (_)
اين نشانه در موارد زير به كار ميرود:
الف – براي مجزا كردن جمله يا عبارت معترضه. مثال:
- و حسنك را به پاي دار آوردند – نعوذ بالله من قضاء السوء -= و دو پيك را ايستانيده بودند كه از بغداد آمدهاند (تاريخ بيهقي، ص 233).
- - يك روز كامل – و اگر ضرورت ايجاب كرد دو روز – ميتوانيد صرف اين كار بكنيد.
يادآوري: اگر جملهاي كه بين دو خط فاصله قرار ميگيرد در پايان مطلب باشد، انتهاي جمله به نقطه ختم خواهد شد و به آوردن خط فاصله در آخر جمله نيازي نيست. مثال:
- نسيم شمال اشعار وطني بسياري سروده است – شعرهايي كه بر دل تودهي مردم مينشست.
ب – در مكالمه بين اشخاص نمايشنامه و داستان يا ذكر مكالمههاي تلفني در ابتداي جمله و از سر سطر به جاي نام گوينده. مثال:
- سلام آقا.
- سلام عليكم.
- حال شما چه طور است؟
- بد نيستم، خدا را شكر.
يا بعد از ذكر اسم گوينده در مواردي مثل نمايشنامهها.
سهراب – درفش كه بلند شد نوميدي ريشهكن ميشود.
اهريمن – و چون افتاد، ده برابر بيش از پيش ريشه ميگيرد.
سهراب – اين بار نميافتد. خودت هم ميداني. (تياله، ص 28)
پ- به جاي «از» و «تا» و «به»، بين تاريخها، اعداد و كلمهها. مثال:
فروردين – خرداد 1343 (= از فروردين تا خرداد)
دههي 50- 1340 (- از سال 1340 تا 1350)
ت- براي نشان دادن بيان ناشي از لكنت زبان. مثال:
- مـ - مـ - من – بـ - ب ـ - براي هر نوع –فـ - فـ - فداكاري – حـ - حـ - حاضرم.
ث- براي جدا كردن هجاهاي يك كلمه در تقطيع يا جدا كردن حروف يك كلمه از يكديگر. مثال:
كلمهي «مبارزه» شامل چهار هجاست: مـُ – با – رِ- زه.
ج- براي پيوستن اجزاي يك كلمهي دو جزيي مركب. مثال:
فرهنگ ايراني – اسلامي
علامت «نقطه – ويرگول» در نقطهگذاري فارسي كمتر رايج است.
چ- در پايان سطري كه جزئي از يك كلمه در انتها و جزء ديگر آن در آغاز سطر بعدي ميآيد.
مثال:
پيداست كه تلاش و كوشش و مبارزهي پيگير و مستمر در راه هدف، از جملهي عمده ترين صفاتي است كه جامعه را پيروز ميكند.
ح – براي نشان دادن فاصله بين دو شهر. مثال:
-بالاخره موفق نشدم بليت مسافرت تهران – مشهد را دريافت دارم.
خ – در سمت چپ اعداد و حروف آغاز جملهها كه مبين نوعي شمارش باشد نيز تيره يا خط فاصله قرار ميگيرد، مانند همين موردهايي كه ما براي خط فاصله يا تيره برشمرديم.
يادآوري: در مطالب دستنويسي كه براي چاپ ارسال ميشود زير اسم كتابها و مجلهها و مجموعهها خط ميكشند كه همهي اين موردها در چاپ با حروف سياه و در صورت امكان با حروف خوابيده (ايتاليك/ ايرانيك) مشخص ميشود.
11- سه نقطه (....)
موارد استعمال اين علامت به شرح زير است:
الف – به جاي يك يا چند كلمهي محذوف. مثال:
فقر و نداري و بيكاري و ... از عوامل فساد جامعه است.
- اسدا... حسيني دانشجوي سال سوم رشتهي ادبيات فارسي
ب – در تصحيح متون كهن ؛آن جا كه مصحح در متن افتادگيهايي ميبيند كه نسخه بدلها در آنجا ساكت است. مثال:
- باز گرديد و كارهاي خويش بسازيد كه آنچه ببايد فرمود، شما را ميفرماييم آن مدت كه شما را اين جا مقام باشد و آن ... روز خواهد بود. (تاريخ بيهقي، ص 883)
پ- هنگام قطع مطلبي كه بخشي از آن نقل شده است چه قطع در اول عبارت منقول باشد و چه در آخر آن. مثال:
- ... و حالا پشت دستم را داغ ميكنم كه ديگر از اين كارها نكنم. همين يك بار براي هفت پشتم كافي است كه ...
ت – هرگاه سه نقطه در انتهاي جمله واقع شود، يك نقطهي ديگر به علامت پايان جمله بايد افزوده شود.
12- مميز يا خط مايل (/)
اين نشانه در موارد زير به كار ميرود:
الف – براي جدا كردن تاريخهاي هجري و ميلادي يا شمسي و قمري معادل (سمت راست سال هجري و سمت چپ سال ميلادي ). مثال:
اين بطوطه – جهانگرد مغربي – در 17 رجب 703/25 فوريه 1304 در طنجه متولد شد.
- سال 574/9- 1178 اوج منزلت اين جوزي در بغداد بود.
ب- براي جدا كردن عدد ماه و روز و سال در تاريخها. مثال:
- نامهي مورخ 15/3/76 شما رسيد.
پ- براي نشان دادن كلمههاي معادل كه تنها در حرف يا حروفي از آنها ابدالي يا تخفيفي صورت گرفته است. مانند:
- زفان/ زبان - فريشته / فرشته
ت – براي جدا كردن دو مصراع شعر در متنهاي فشرده يا پارههاي شعر نيمايي كه به ضرورت يا براي صرفهجويي پشت سر هم چاپ ميشود. مثال:
- تا شقايق هست/ زندگي بايد كرد (سپهري)
- نه هر آدمي زاده از دد به است/ كه دد ز آدميزادهي بد به است (سعدي)
13- ايضاً يا علامت تكرار (" )
اين علامت به جاي كلمههاي مشابهي كه عيناً در سطرهاي متوالي و با حكمي واحد تكرار ميشود، به كار ميرود. مثال:
1- آقاي احمد حسيني دانشجوي رشتهي زبان و ادبيات فارسي، سال سوم
2- " حسن شريعت " " " " دوم
14- ابرو يا خط تاب دار (~)
اين نشانه معمولاً در واژهنامه و فرهنگها براي پرهيز از تكرار مادهي مورد بحث به كار ميرود. مثال:
- دل به دريا زدن
- ~ در گرو كسي داشتن
- ~ به راه داشتن.
15- ستاره (*)
اين علامت در موارد زير به كار ميرود:
الف- براي رجوع به زيرنويس (وقتي كه در داخل متن، اعداد به منظورهايي ديگر به كار برده شده است).
ب- اغلب به جاي عبارت «به همين ماده رجوع شود» در دايرهالمعارفها و فرهنگها.
پ- براي ايجاد فاصله ميان اشعار، بندها يا پاراگرافهايي كه موضوعشان با يكديگر تفاوت دارد. گاه براي منظور اخير، سه ستاره نيز به كار ميرود.
16- پيكان يا نشانهي ارجاع (!)، (")
اين نشانه كه در فارسي جهت آن از راست به چپ است، در موارد زير به كار ميرود:
الف – هنگام ارجاع به مادهاي خاص كه تقريباً معادل است با نشانهي ر.ك. (رجوع كنيد به...).
ب – در فرمولهاي شيميايي نشانهي پيكان به معني «ميدهد» به كار ميرود.
پ- در زيرنويسهايي كه دنبالهي مطلب به صفحهي بعد كشيده ميشود. توضيح آن كه در انتهاي زيرنويس صفحه، پيكان رو به سمت چپ و در آغاز زيرنويس صفحهي بعد رو به سمت راست قرار ميگيرد.
يادآوري: در شعر سنتي فارسي از به كار بردن نشانههاي سجاوندي كمتر استفاده ميشود. فقط وقتي اين نشانهها به كار ميرود كه بدون آنها خواندن شعر مشكل باشد.
...